اگر غم لشکر انگیزد ...

ساخت وبلاگ

علیرغم آدم هایی که فکر میکنن زندگی تحت کنترل و ارادشونه 

من کاملا برعکسم 

دیشب ، حرف ها و اتفاقاتش آشفته ام کرد 

کل دیشب رو خواب میدیدم 

چند بار از خواب پریدم با ترس 

وقتی داشتم به خواب میرفتم قلبم درد گرفته بود 

وقتی داشتم حرف های گذشته رو میشنیدم و انگار سوار ماشین زمان شدم و پرت شدم به ۳ سال پیش ، عرق مرگ میکردم و درست نفس نمیکشیدم حس خفگی داشتم 

وقتی اومدیم از اون جمع بیرون ، پرت شده بودم به گذشته 

قلبم درد گرفته بود 

وقتی ح نگرانیاشو گفت بیشتر درد گرفت 

وقتی رسیدم جلو آینه د خودمو دیدم بغضم ترکید 

دلم برای خودم ، میم و همه ی آدمهایی که تو گذشتشون موندن میسوخت 

با خودم مدام تکرار میکنم از گذشته بیرون بیا و حال رو دریاب و به آینده فکر کن 

پ.ن ۱: دیشب شب بدی بود .... بد تموم شد 

پ.ن ۲: پناه بر شما وقتی غم و ترس دست میندازه رو خرخره ی آدم ... پناه بر شما و دعاهاتون 

پ.ن۳ : پادکست لازم شدم دوباره 

پ‌.ن ۴ : د

باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت...
ما را در سایت باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1qoloqarard بازدید : 140 تاريخ : يکشنبه 4 ارديبهشت 1401 ساعت: 18:50