چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

ساخت وبلاگ

کاش میتونستم برات وُیس بگیرم و حرفامو بگم

یا کاش میتونستم دیشب بقلت کنمو گریه کنم 

کاش موقع گریه کردن محکم بقلم میکردی و میزدی پشتم که آروم شم 

کاش بهم میگفتی حکمتش چیه که من ۶ ساله درگیره یه اتفاقم و تمومی نداره 

کاش انقدر بزرگم کنی که دیگه من تعیین کننده باشم نه اونا 

دیشب به مائده گفتم ، به نقطه ی پذیرش و تسلیم رسیدم ، خودمو سپردم به جریان زندگی ، خلاف جهت آب شنا کردن فقط خستم کرده و نا امید

خودت شاهد هستی که در بدترین حالت های روحی منو آزار میدن با خبراشون... یه اتفاق ناگوار تو گذشته بوده که تو این شرایط روحی من، هی ناگوار ترش میکنن برام 

به قول مائده آدم فقط دوست داره بدونه چی کم داره ؟ چی کم بود ؟ چی بایستی میبود که نبود ؟

من تسلیم شرایط شدم ، دیگه تلاش کردن فقط انرژیمو میگیره ، تسلیم شدم حتی اگر اتفاق بدی بیفته ... به قول مائده پذیرفتم که قسمت نیست که این اتفاق بیفته ... منم در مورد خودم پذیرفتم ...

ولی رفیق کاش جواب این خورد شدنا و دل شکستگی ها رو یه جایی تو زندگیم بدی که من خیلی بزرگ شدم ...جایی که ایستادم رو قله و بر فراز زندگی ...

هوامو داشته باش رفیق ... من خیلی تنهام ...رنج هامو ، نا امیدی هامو ، آزردگی هامو تنهایی تحمل میکنم ... دستمو بگیر ...

فقط تویی که میتونی حالمو خوب کنی ... فقط تو میدونی که من ۶ ساله درگیرم ... فقط تو میدونی میم دیشب سر سفره چی گفت ... فقط تو میدونی همشون دو ساله دارن چیا میگن به من 

و من همه رو ریختم تو خودم ... دستمو بگیر و منو بکش بیرون ... معجزه آسا .... عجیب مثل همیشه

باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت...
ما را در سایت باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1qoloqarard بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت: 5:56