اپیزود اول: در مسیر مرگزی _تهران
آفتابی که از مشرق داره میره به سمت مغرب مستقیم میتابه طرف من
ضبط ماشین روشنه و داره روضه ی حضرت ابوالفضل میخونه
پاهام تو فشاره و دریچه های لانه کبوتریم داره از کار میفته انگار
خسته ام ... تو سرم پر از صداست ...مثل یه کلاس که همه ی دانش آموزا باهم حرف میزنن ... معلم نمیتونه به صدای هیچکس گوش بده
راستی من واقعا اشتباه کردم یا نه ؟
برچسب : نویسنده : 1qoloqarard بازدید : 163