یادداشتی برای پریا کهندل (همکلاسی ام که به منافقین پیوست)

ساخت وبلاگ

پریا کهندلِ عزیز... معروف به "کهن"

امروز بعد از مدتها سخنرانی ات در پاریس را دیدم ...یادم می آید سال گذشته وقتی شنیدم به گروه مجاهدین یا به اصطلاح خودمان منافقین پیوستی به شدت بهت زده شدم 

یاد نقاشیهایت افتادم از چهره ی همکلاسیهایت گرفته تا معلم ها 

یاد آن روزی که داشتی در کلاس میرقصیدی آقای جلالی آمد و تو هول شده بودی :)

یاد روزی که برای کنترل کولر با معاونمان دعوایت شد و آقای جلالی آرامت کرد

یاد اینکه چقدر دوست داشتی فیزیک بخوانی ...اگر اشتباه نکنم دانشگاه امیرکبیر

یاد اردوهای مدرسه در دوران برنزی و نقره ای و طلایی... و ساعتهایی که از دست تو خندیدیم 

یاد همین چیز های ساده غمگینم میکرد

اما راستش را بگویم ... در میان تمام افکاری که با شنیدن خبر پیوستنت به مجاهدین شنیدم یکیشان خیلی پررنگ بود... و آن هم این بود که آینده ی تو چه میشود؟...

میدانستم که منافقین به هیچ یک از اعضایش اجازه ی درس خواندن نمیدهد...درس خواندن که سهل است آنها کاری با اعضایشان میکنند که حتی مرد بودن و زن بودن و ‌عواطف و پدر و مادر و خیلی چیز هارا فراموش میکنند... با این حال مثلا تو در سی سالگی چه شکلی خواهی بود؟

من کم و بیش از وضعیت هم گروهی هایت در اردوگاه های اشرف و لیبرتی  و اردوگاه های آلبانی و آلمان و ... مطلع بودم و هستم ، میدانم که با سختی زندکی میکنند آدمهایی که با آرمانهای بزرگ با شعار آزادی  وارد سازمان شدند و حالا تنها دلیل ماندنشان را اینگونه توصیف میکنند:" تمام پل های پشت سرمان را خراب کردیم و آینده ای هم نداریم بدون سازمان"

میدانم آدم هایی که به گذشته ، به پدرو مادرشان ، فرزندشان فکر کنند شکنجه ی روحی و جسمی میشوند

پریا سازمانتان یک سری آدم تربیت کرده در ادوار پیشین تو که هیچکدامشان سواد درست و حسابی ندارند ،خیلی هاشان دختر بودن و احساسات لطیف دخترانه را فراموش کرده اند آنها هیچ وقت اجازه ی آرایش کردن ندارند ،هیچکدام حق ازدواج ندارند و ازدواج کرده ها را مجبور به طلاق کرده اند...یکی از اعضای جداشده از فرقه تان میگفت که بعضی هاشان در طول این سالها حتی یکبار هم به بازار نرفته اند ، به اعضا اجازه ی تنها بیرون رفتن داده نمیشود، همه ی کتاب ها به جز کتابهای خود سازمان و نشریات مجاهدین از دسترس اعضا خارج شده حتی قرآن...قرآن را هم مسعود برای اعضا تفسیر میکرده (خنده دار تر از این هم مگر میشود؟! که مسعود رجوی قرآن تفسیر کند) ؛ چطور میشود یک سازمان با شعار آزادی حتی همین آزادی های کوچک را از اعضایش بگیرد ؟ من حداقل نمیتوانم بپذیرم

پریا در سخنرانی پاریست از شکنجه های سخت زندانیان سیاسی که یکی از آنها پدرت هست گفته بودی و از وجود کودکان کار آزرده بودی ... همکلاسی عزیز همه جای دنیا حتی در همان آمریکا که پیشرفته است و ثروتمند و البته مدافع حقوق بشر ! آدم هایی که امنیت ملی را به مخاطره میاندازند را دستگیر کرده و به زندان میاندازند و شکنجه میکنند .

و خیلی از کشور ها کودک کار دارند این پدیده برای من هم دردناک است ولی کجا دیده ای یک آمریکایی بخاطر چایلدز لیبر به گروهی بپیوندد که علیه مردم کشورش دست به اقدامات مصلحانه میزند مثل عملیات مرصاد یا به قول شما فروغ جاویدان

که در آن سازمانتان با دشمنان هموطنانت همکاری کردند و آنها را به شهادت رساندند...

هیچوقت فکر نمیکردم آدمهایی هم نسل من و تو گرفتار اینچنین فرقه هایی شوند 

پریا جان این گروه هیچ جایگاهی در دنیا ندارد...

اعضای جدیدش همگی افراد مهاجری هستند که از ایران بصورت قاچاق خارج شده اند و آنجا از روی آوارگی به شما پیوسته اند...

اینها هیچ تعریفی از آرمان ندارند ... مگر اینکه شستشوی مغزی شوند و آنگاه میشوند مثل داعش که تعریف درستی از دین ندارند و اصلا دین هم ندارند بعد میایند به اسم دین آدم هارا میکشند ...حتما شنیده ای آنها پاسپورت بهشت هم دارند !

داشتم میگفتم این آدمهای بی آرمان که همه شان آدم های جوان و کم تجربه و اغلب کم سواد هستند اگر بیاییم برایشان چند جلسه توجیهی بگذاریم و یک سری آرمان افراط گرایانه با درون مایه ی آزادی تعریف کنیم هر کدامشان میشوند یک پا داعش میایند و مردمشان را به اسم آزادی میکشند...

این را بگویم : اگر توییتر دارید ار صفحه ی omretabah دیدن کنید ، یادداشت و خاطره های یک خانم جداشده از منافقین است ... 

در یکی از توییت هدیش نوشته بود وقتی یک مادری را میبیند که بچه دارد غمگین میشود که حتی مادر هم نشده است...

برای اعضای مجاهدین حتی چیز های کوچک هم آرزوست

شاید این نوشته را هیچوقت نخوانی...شاید هم بخوانی و مرا یادت نیاید ... یا بخوانی و مرا به یاد بیاوری... هر کدام از این ها که باشند...مهم نیست...

اینها را برای تو نوشتم و تمام آدمهایی که به خاطر آرمانهایشان جذب احزاب افراطی میشوند...شاید اثر کتد

 ز.ع

باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت...
ما را در سایت باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1qoloqarard بازدید : 400 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 5:22