به نام خودتکه همیشه پای هممون وایسادی
رفیق جان دلم گرفته است ولی حرفهایم را به پای ناسپاسی نگذار...
امشب یادداشت هایش را که خواندم...با این که به خودم قول داده بودم...دیگر فکرم آن سمتی نرود ولی رفت...و دلم گرفت
با این که دیگر برایم اهمیتی ندارد و فراموش شده است ... نه برنگشتم سر پله ی اول ... نمیدانم خودت که بهتر میدانی ...
قسمت اعظم ذهنم را یک سوال بزرگ فراگرفته ...آن هم اینکه چرا...
قطعا اتفاق هایی که برایمان پیش میاوری پر از حکمت اند و دلیل و بعد از مدت ها جواب آن را خواهیم یافت...
بگذریم ازاین بحث تکراری...
رفیق آمده ام بگویم به کمکت برای زندگیم در هر ثانیه نیازمندم...به این که باشی و من هر لحظه فکر کنم که دلم گرم است به بودنت
برای آرزوهایم آمده ام ازتو مدد بخواهم
تو همان خدایی هستی که آسمان را میگریانی برای خندیدن گلی...
آمده ام برای آرزوهای از دست رفته ام از تو کمک بخواهم ...که زنده شان کنی ...
برای رویاهایی که در سرم دارم
برای همه ی خواستنی های زندگیم
"و الیک یا رب مددت یدی"
د مورد آن دلگیری چیزی که آرامم میکند یک تعریف است از مهربانی تو که تصویر کارتونیش را قبلا دیده ام...
زیادشنیده ام که تو وقتی چیزی را به کسی نمیدهی ... چیز های بهتری سراغ داری برایش...
راستی تازه یادم آمد در مورد مطهره اینجا بنویسم
حدود دوهفته پیش مطی رفت پاریس و در صفحه ی اینستاگرامش نوشت
پ.ن: این هوگو چقد خووووووبه خدایا
پ.ن2: بعد از اون گرفتی حال یه نمازی خوندم و یه لاکی زدم بر انگشتان...یه بنفش گلبهه طوریه لاکام:)
پ.ن 3: خدایا حالمو خوب کن لطفا...و بهم صبر بده که بتونم منتظر روزای خوبتبمونم
پ.ن4: خدایا منو به رویاهام برسون خواهش میکنم
پ.ن5: این هـــــــــــوگــــــــــو چقد خوبه عاخه :))) :))))
پ.ن6: علیرضا رو کجایدلم بذارم عاخه :"(
برچسب : نویسنده : 1qoloqarard بازدید : 167