باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت

متن مرتبط با «تب و لرز» در سایت باید همه چیزو پشت سر بذارم...گاهی باید گذاشت و رفت نوشته شده است

پناهم باش تو این وحشت زدگی

  • ترسیدم ؟  آره راستش ... ترس که نه یه جورایی وحشت حس این که وسط اقیانوسم ، شبه و طوفان ... من فقط تقلا میکنم که غرق نشم  و نمیدونم توی این طوفان جون سالم به در میبرم؟ یا غرق میشم و موج و طوفان من رو در خودش حل میکنه  دمِ تسلیم شدنم ... امروز قشنگ حس کردم لبه پرتگاهم... انگار فقط یه مو فاصله است تا تسلیم شدن  امروز از شدت ناراحتی ... یه تیکه بغض بودم ... یه ماهه که این کابوس شروع شده و نمیدونم اصلا تموم میشه ؟  یا به یه جا میرسه که من طاقتم تموم میشه و میرم  به حال آدمهای اطرافم غبطه میخورم ... چرا یکسری آدمها انقدر منفی اند ... چرا انقد بودنشون آدم رو اذیت میکنه  بغضم...بغضِ بغض...  انگار همش منتظرم یه اتفاق بدتر بیفته ...  و این انتظار ته دنیاست ... یه حدی از نا امیدی رو دارم تجربه میکنم که فقط تو میدونی  انقدر ناامیدم که حتی خستگیمم برام مهم نیست  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گر دوست دشمن است...شکایت کجا بریم؟

  • نمیدونم چه جفایی در حقش کردم که مستحق این رفتارها بودم ؟  ما ز یاران چشم یاری داشتیم  خود غلط بود آنچه میپنداشتیم... از زمستون و بهار ۳ سال پیش شروع کرد به دروغ گفتن و پنهان کردن حقیقت و دور شدن و دور شدن  با اینکه یه بخشی از این جایگاهی که الان داره بواسطه ی منه ... دیگه از اون به بعد شد یک غریبه  من اما انگار بدجنسی رو باور ندارم... باهام بدجنسی کرد ولی من باور نکردم که داره از قصد همه ی این کارهارو میکنه  تو شرایط بد روحی من رو تنها گذاشت... تنهای تنهای تنها ... زمانی که از دوست و دشمن میخوردم ... میدونست حالم چقدر بده و چقدر تحت فشارم ... چندباری ازش کمک خواستم ... با دروغ دست رد زد به سینه ام ... با بهانه های الکی ... بعد رفت همون کمک هارو خیلی مخلصانه و بی منت برای غریبه ها انجام داد  من اما هنوز بعنوان یک دوست خوب میدونستمش  هر بار دور شد من باز رفتم سراغش  تمام این مدت دروغ بود ... دروغ پشت دروغ  در حالی من رو ترک کرد که میدونست تنهام ... رفت با آدمهای دیگه ...دورش شلوغ شد  به جایی رسید که پیج اینستاگرامش رو پاک کرد بک پیج جدید زد... ۳۰ نفر رو فالو کرده که من جز ۳۰ تا آدم نزدیک زندگیشم نیستم که بیاد من رو فالو کنه  تو پیج کاریش با گروه علمیشون دیدم چه دروغایی گفته به من ... کاش لا اقل میدونستم برای چی من رو لایق این رفتارها دونستی  منم جاهایی اشتباه داشتم، شاید زیادم بودن... ولی خوب جبران کرد ... دیگه حتی دوست ندارم ببینمش ... راسته که میگن فواره هر چی بالاتر بره پایین اومدنشم همونقدر سریعه  این آدم یک مدت مدیدی بهترین آدم زندگیم بود ... جاهایی از زندگیم فقط روی این آدم حساب میکردم و نه هیچکس دیگه ای&nbs, ...ادامه مطلب

  • بیخیال شو لطفا

  • هیچکس بخاطر زحمتایی که میکشی بهت مدال نمیده از تمام آدم های هم رده خودم بیشتر پا کار بودم ... نه تنها کسی نگفت دستت درد نکنه ... بلکه امروز جناب حسن خان شاکی بودن که چرا تو عید نیومدم  پشیمون نیستم از عید نرفتنم  و قرار گذاشتم با خودم که یکم ول کنم همه چیزو ... این حجم دغدغه واقعا زیاده برام  پ.ن: مائده زنگ زد ...ولی قرار نیست جوابشو بدم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نامه شماره ۱...از احوالات ابری

  • این روزها ... صبح ها مادرِ درونم از خواب بیدار میشه و برای دختر بچه درونم که هر روز باید بره و با ترس هاش مقابله کنه و بجنگه لقمه و چای آماده میکنه و میذاره تو کیف دختر بچه ... هر روز دارم با استرس هام و ترس هام روبرو میشم و ضعیفم ...بقول عمه آدم ضعیف بدرد هیچکس نمیخوره حتی بدرد خودش ضعیفم در برخورد بی تعارف با آدمها خجالتیم و میترسم  راستش از اولی که اومدم اینجا با خودم عهد بسته بودم که اینجارو از خودم ندونم و هر اتفاقی افتاد براش آماده باشم ولی نیستم ...بخاطر تروماهایی که دارم کوچکترین واکنش ها بهم اضطراب میده ...کوچکترین حرفها ...کوچکترین اتفاقات ... آرزو میکردم کاش ادامه نمیدادم این راه رو...برای ادامه دادن بایستی قوی باشی ... من نیستم ...باید انرژی داشته باشی ...من ندارم ...باید نترسی...من میترسم این روزها با آقای م.م سروکار دارم ... یکسری نکاتش رو مخم رفته و نمیدونم قراره چی پیش بیاد ... پ.ن: شاید معجزه تو ادامه ندادن بود از همون ۹۸ ...کاش ادامه نمیدادم و این زنجیره باطل قطع میشد  خسته شدم ...رایتش خیلی زود خسته شدم... نمیدونم ادامه مسیر رو چه شکلی برم ...و چه شکلی باید پیش رفت ... مثل همیشه ازت میخوام که کمکم کنی رفیق ...من یه تنه نمیتونم ...هیچ کاری رو نمت بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دست های خالی ام به سوی تو

  • نمیدونم چرا جلوی دهنمو نمیتونم بگیرم ، وقتی میفتم رو دور صداقت دیگه همه چیز رو میگم  این صداقت داره به ضررم تموم میشه  کاش میشد دهنمو ببندم و حرف نزنم  خدایا خودت من رو از شر آدما حفظ کن ، از دشمنی آدم ها حفظ کن من خیلی ضعیف تر از این حرفهام که با همه چی بجنگم  خودت دستمو بگیر و نجاتم بده بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نامه های من برای تو ۱

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همش میای تو یادمص

  • روحم تو فشاره  یه فشار مدام ...تا حالا حس کردی همه جارو غبارِ غم گرفته؟ از صیح که بیدار شدم گریه دارم ولی گریه ام نمیگیره  خیلی خسته ام ، برام همه چیز فرسایشی شده  کاش میشد رها شد  ازت توقع داشتم دستمو بگیری... جدی میگم  مثل میم که کاری نکرد و کارش درست شد توقع داشتم منم کمک کنی ولی نکردی  حالا من ترسیدم و افسردگی منو داره تو خودش حل میکنه  دلم میخواست بودی میشد ازت قول گرفت  من خیلی خسته ام یه راهی نشونم بده بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نشد که اینجارو فراموش کنم

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کیک امروز

  • ح کیک خریده بود، یه کیک خیلی کوچولو که سفید بود و روش توت فرنگی و اورئو و فیسالیس داشت و داخلش شکلات سفید و مربای توت فرنگی بود با کیک اسفنجی کاکائویی و آخرشم نگفت به چه مناسبتی بود، فکر کنم یهو به دلش افتاده گفته یه کیک بگیرم برا بچه ها :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و اصبر

  • خدایا پناه بر تو از چیزهایی که از کنترلمون خارجه ... از گندایی که زدیم به زندگیمون  پ.ن:  امروز خونه خانم ط.ص بودیم ، بازم مژی حرف م.ا رو پیش کشید، من دیگه کشش فکر کردن بهش رو ندارم و حقیقتا نمیدونم که اینارو از قصد به من میگه یا بدون قصده ، اگرم با قصد بگه دیگه کاری از دستم ساخته نیست  خودم انقد تو زندگیم دغدغه دارم و حس های متفاوت که کلا دیگه از م.ا هزاران کیلومتر فیزیکی و متافیزیکی فاصله گرفتم فقط اون لحظه تنها کاری کردم سپردم به تو  نمیدونم ته این قصه چیه  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رئوف

  • نمیدونم حکمت خوندن این پست اونم امشب چی بود اونم امشب که داشتم فکر میکردم برام آخر دنیا حرمِ شماست  السلام علیک یا شمس الشموس https://complex-life.blog.ir/1399/04/12/%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من گنگ خواب دیده و...

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قهوه

  • این مدت رو با قهوه بیدار موندم  ابن هفته کلا یه شب کامل نخوابیدم  یا اگه خواب بودم داشتم خواب میدیدم  الانم به شدت خوابم میاد ولی باید بیدار بمونم پ.ن: خدایا به همه ی ما رحم کن پ.ن2: آش نخورده و دهن سوخته بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز های درماندگی

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باید برایت بنویسم

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها